اینجا متونی از کتابهای یهود را برای شما نقل میکنم که مثالهای روشن آن در کتابهای چاپی آنها کم نیستند، اما تلاش میکنم موضوعات مهم را به صورت دقیق وکامل ذکر نموده و موارد اضافی را حذف کنم. بنده این انواع را تحت شش مجموعه قرار دادهام و سپس آن را با یک داستان طنز خاتمه میدهم.
تمامی آنچه که از تلمود یا از سخن موسی بن میمون نقل میکنم از کتاب «تلمود» نوشتهٔ دکتر روهلنگ - شارل لوران - ، و آنچه از سموییل بن یهودا آوردهام ازکتاب معروفش بنام «بذل المجهود فی افحام الیهود» است، و آنچه از عبدالحق مغربی نقل کردهام از کتاب خود وی بنام «الحسام الممدود فی الرد علی الیهود» بوده ، و آنچه از شموییل اورشلیمی ذکر کردهام از کتاب وی «رسالة السبعیه بابطال الدیانه الیهودیه» است، و آنچه از سعدیا اسکندرانی نقل کردهام از کتاب ايشان «اثبات نبوه البشر» بوده است، همهٔ این شخصیتها – به جز روهلنگ- از خاخامهای یهود بودند که به اسلام روی آوردند.
۱.دیدگاه یهود نسبت به ذات الهی
در تلمود آمده است: «تعالیم و آموزههای خاخامها قابل نقض و تغبیر نیست حتی اگر به دستور خداوند باشد، روزی بین خدا و علمای یهود در مورد مسئلهای اختلاف نظر پیش آمد و پس از بحثی طولانی، تصمیم گرفته شد که این موضوع اختلافی به یکی از بزرگان حاخامها ارجاع داده شود و پس از حکم حاخام بزرگ، خداوند مجبور شد به اشتباه خود اعتراف کند!».
و در متنی دیگر آمده است: «پس از آن، خداوند به اشتباه خود در رابطه با اعلام تخریب معبد اعتراف نمود، سپس به گریه و زاری نشست...» (از ذکر ادامهٔ متن معذور هستیم).
سموییل بن یهودا میگوید: «از جمله: فعل ندامت و پشیمانی را به خداوند - سبحانه و تعالی - نسبت میدهند، برای نمونه در توراتی که امروزه در دست یهودیان است آمده : (و خداوند از آفرینش بشریت در دنیا پیشمان شد و این کار برای او سخت آمد)»، و همچنین آنچه خداوند برای پیامبر سموییل ـ علیه السلام- گفت: «از اینکه شاوول را بعنوان پادشاه بر بنی اسراییل گماشتم پیشمان شدم)».
ایشان در جای دیگر بیان میکند: «و از گفتهٔ منتسبین به این راه و روش این است که: (چرا انسانها میپرسند که پروردگارشان کجاست؟! توجه کن، چرا میخوابی ای پروردگار؟ از خوابت برخیز!) این افراد بر اثر احساس حقارت ناشی از ذلت و خواری و بردگی، این خزعبلات کفرآمیز را به زبان آوردهاند، و انتظار گشایش و امید فقط فاصله آنها را بیشتر نموده و منجر شد که آنان به بیخودی و بیتابی دچار شوند و به نوعی بیدینی و هذیانگویی بپردازند که تنها عقلهای ضعیف آنها میتوانست آن را بپسندد؛ سپس با این نوع مناجات غیر شایسته به خود جرات دادند که به راز و نیاز با خدا بپردازند و نیازهایشان را از درگاه او بخواهند!»
و مصداق آن در قرآن بیان شده است در آنجایی که خداوند به نقل از آنان میگوید: {يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ} [مائده: ۶۴] (دست الله [از خیر و بخشش] بسته است)، و در آیهای دیگر آمده که گفتند: {إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ} [آل عمران:۱۸۱] (الله فقیر است و [از ما قرض میخواهد و] ما بینیازیم). او تعالی پاک و منزّه است و از آنچه آنان میگویند، بسی برتر است.
۲. دیدگاه یهود نسبت به سایر ملتها
موسی بن میمون در تفسیر جملهٔ (دزدی نکنید) که در تورات آمده میگوید: «دزدی از یهودیان حرام بوده اما از غیر یهودیان جایز است... زیرا خداوند اموال سایر ملتها را برای بنی اسرائیل حلال دانسته است!» و در جای دیگر میگوید: «حتی تعرض به زنان بیگانه (غیر یهودی) جایز است، او حتی میگوید: «هر بیگانهای (غیر یهودی) باید کشته شود»!
در تلمود آمده است: «فریب دادن انسان بیسواد و نادان و تصرف دارایی او از طریق رباخواری جایز است!» و در جایی دیگر آمده است: «اگر بت پرستی در چالهای افتاد، باید آن چاله را با سنگ پر کنید». تلمود، بیگانگان - غیر از یهودیان - را سگ میپندارد، حتی در برخی کتابهایشان آمده است: «سگ بهتر از یک بیگانه است؛ چرا که یهودیان میتوانند در اعیاد خود به سگها غذا بدهند اما حق ندارد به بیگانهها غذا بدهند!»، سموییل این را در کتاب خود تأیید نموده و میگوید: «من بر این باور هستم که آنها به سبب قباحت عقلهایشان و دیدگاههای منفی نسبت به ملتهای دیگر، بیشتر به سگ میمانند و نسبت به این تشبیه و لقب سزاوارتر هستند!».
حاخام ابارنیل - آنگونه که روهلنگ از وی نقل میکند - آفرینش غیر یهودی به شکل انسان را اینگونه توجیه میکند: «تا برازندهٔ خدمت به یهودیان باشند که دنیا برای آنها آفریده شده است».
عبدالحق مغربی میگوید: «آنان میپندارند که دشنام دادن به مسلمانان و نفرین کردن آنها و سایر ملتها در عبادتهایشان از امور واجب است!».
خداوند دربارهٔ آنها میگوید: {يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا} [مائده: ۳۳] ([با قتل و دزدی و فحشا] در زمین به فساد میکوشند).و همچنین میفرماید: {وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَّا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ} [آل عمران:۷۵] (و از [میان] آنان کسی هست که اگر او را بر دیناری امین بشماری، آن را به تو باز نمیگرداند؛ مگر آنکه پیوسته بر [دریافتِ] آن ایستادگى كنى. این به سبب آن است که آنان میگویند: «در مورد [خوردن اموالِ] امّیها [غیر یهود]، گناهی بر ما نیست).
۳. دیدگاه یهودیان نسبت به خود
در تلمود آمده است: «اسرائیلیان نزد خداوند بر ملائکه برتری دارند، اگر شخص گوییم [= غیر یهودی]، یک اسرائیلی را مورد ضرب قرار دهد گویا ضربهای به جبروت الهی وارد کرده است».
سموییل میگوید: «آنها - با از بین رفتن دولت و پراکنده شدنشان، و آگاهی از خشمی که مردم نسبت به آنها دارند - هر روز در عباداتشان میگویند که ما فرزندان و دوستان خداوند هستیم، و این را هر روز در عباداتشان تکرار میکنند».
در تلمود آمده است که: «یک انسان [یعنی یهود]، هر چقدر هم که در باطن شرور و در ظاهر خوب باشد نجات مییابد و رستگار میشود».
سموئیل در مورد یهودیان چنین میگوید که آنان: «خود را به خوشههای انگور و دیگر ملتها را به سیم خاردار بالای دیوار باغ انگور تشبیه میکنند، و این نتیجه کوته فکری و تنگنظری آنان است چرا که باغبان برای حفاظت از باغ، بر بالای دیوارهای خود خار میگذارد، و ما برای یهودیان چیزی جز آزار و ذلت و تحقیر از سوی بقیه اقوام نمیبینیم و این مهر بطلانی است بر حرفهای آنها».
و در قرآن کریم به نقل از یهودیان آمده که آنان میگویند: {نَحْنُ أَبْنَؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّؤُهُ} [مائده:۱۸] (ما پسران و دوستان الله هستیم)، با این وجود، آنان از حقیقت حال خود نزد الله باخبرند؛ دکتر جوزف بارکلی [همانگونه که روهلنگ از وی نقل کرده است] میگوید: «در تلمود نمونههایی از درد و رنج حاخامها از منظرهٔ مرگ وجود دارد، که آنها امیدی به نجات و رهایی خود از مرگ نداشته و بیم از آن دارند که روانهٔ جهنم شوند»، خداوند در جای در دیگر در وصف آنها میگوید: {وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ} [بقره:۹۶] ([ای پیامبر!] قطعا اینان [یهود] را حریصترین مردم بر زندگی خواهی یافت؛ [حتی] حریصتر از مشرکان. هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند؛ در حالی که [حتی] اگر این عمر [دراز] به او داده شود، [باز هم طول عمرش] او را از عذاب دور نمیکند).
۴. دیدگاه یهود نسبت به اقوال حاخامها
حاخام مناخم در تلمود میگوید: «هرگاه خداوند با مشکلی برخورد میکند و نمیتواند آنرا در آسمان حل کند، با حاخامهای روی زمین مشورت میکند!».
در تلمود آمده است: «کسی که گفتار حاخامها را بیارزش بپندارد از کسی که گفتههای تورات را بیارزش بداند به مرگ سزاوارتر است، و هر کسی که تلمود را رها کند و تنها به تورات بچسبد، رهایی نخواهد یافت؛ چرا که گفتههای دانشمندان یهود بهتر از آن چیزی است که در شریعت موسی آمده است».
روهلنگ به نقل از کتابی که یک یهودی به نام کرافت نوشته - و در سال ۱۵۰۹ منتشر شده است - میگوید: «بدان که گفتار حاخامهای یهود بر گفتار پیامبران برتری دارد، و باید اقوال حاخامها را مثل شریعت بدانی، چرا که گفتار حاخامها همان گفتههای خدای زنده است!».
موسی بن میمون میگوید: «هراس از حاخامها به منزلهٔ هراس از خداوند است».
و مصداق این امر در قرآن نیز ذکر شده است، آنجایی که خداوند در مورد آنها میگوید: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ} [توبه:۳۱]؛ ([آنها] علما و راهبان خود و را به جای الله [به عنوان] معبودان خویش تلقی کردند).
۵.دیدگاه یهود نسبت به پیامبران
عبدالحق مغربی نمونههای زیادی از اتهام زناکاری پیامبران و پدرانشان توسط یهودیان بیان میکند، برای نمونه تهمتهایی که به لوطا و یهودا فرزند یعقوب و حتی عمران پدر موسی - علیه السلام – و... میزنند، او با ذکر این موارد میگوید: «و اگر درنگ به این اشکالات و انواع کفرهای آنان بپردازیم میتوانیم به موارد بسیار زیادی اشاره کنیم، اما همین اندازه کافی است»، برخی از مقولاتی که عبدالحق به آن اشاره میکند امروزه در دسترس ما قرار دارد، و برای مطالعهٔ آن میتوانید به «سفر خروج» مراجعه کنید تا ببینید چگونه هر تهمت بزرگی را در حق پیامبران الهی روا میدارند.
اسرائیل بن شموئیل اورشلیمی - حاخام هدایت یافتهٔ یهودی - خطاب به یهودیان میگوید: «بر کسی پوشیده نیست که در گذشته عیسی - علیه السلام - بهسوی شما آمد، اما تکبر ورزیدید، و در مورد او سخنانی بسیار زشت و حرام که ناحق و دروغ و افترا بود بر زبان راندید».
سموئیل بن یهودا میگوید: «و اما سرورمان رسول الله ﷺ نزد آنها دو نام دارد، که نفرین خداوند وملائکه و تمامی انسانان بر آنان باد؛ یکی از آن دو اسم (فاسول) به معنای پست و فرومایه و دومی (موشکاع) به معنای دیوانه است، وهمچنین قرآن کریم را در میان خود با نام (قالون) به معنای شر یاد میکنند و نیز آنرا عورت مسلمان میخوانند».
خداوند در رابطه با آزار دیدن موسی از یهودیان میگوید: {یا اَیُّهَا الَّذِیْنَ امَنُوْا لَا تَكُوْنُوْا كَالَّذِیْنَ اذَوْا مُوْسی فَبَرَّاَهُ اللّهُ مِمَّا قَالُوْا} [أحزاب:۶۹] (ای کسانی که ایمان آوردهاید، [پیامبر را نیازارید و] مانند کسانی نباشید که موسی را [با تهمتهای ناروا] آزردند، سپس الله او را [از آنچه در حقش میگفتند] تبرئه نمود) و همچنین آمده است که آنان: {كانوا يَكفُرونَ بِآياتِ اللَّهِ وَيَقتُلونَ النَّبِيّينَ بِغَيرِ الحَقِّ} [آل عمران:۲۱) (به راستی، کسانی که به آیات الله کفر میورزند و پیامبران را به ناحق [و فقط از روی ستم و دشمنی] میکشند)؛ و همچنین از نارواگویی آنان نسب به پیامبر اعظم ﷺ چنین میفرماید: {وَإِذا جاءوكَ حَيَّوكَ بِما لَم يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقولونَ في أَنفُسِهِم لَولا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقولُ} [مجادله ۸] (و هنگامی که نزد تو میآیند، به نحوی به تو درود میفرستند که الله با آن [کلمات،] به تو درود و سلام نگفته است [و به جای السلام عليك، السَّامُ عَلَيكَ یعنی مرگ بر تو میگفتند]).
۶. عقل و خرد یهودیان
سموییل بن یهودا میگوید: «تورات به کند ذهنی و بیخردی آنان گواهی میدهد در آنجایی که میگوید: آنان قومی بی بصیرت و بی ذکاوت هستند».
سموئیل دربارهٔ خردگرایی و علمگرایی یهودیان میگوید: «در واقع، در میان ملتهایی که دانشی را از خود بجای گذاشتهاند و برای پس از خود نیز به یادگار گذاشتهاند ذکر و یادی از آنان (یهودیان) نیست، و تمامی آنچه به آنان نسبت داده شده است برگرفته از دانشهای دیگر ملتهاست مانند برخی از فنون فلسفی که از حکما و فلاسفهٔ یونان و بخشی را نیز از نبطیان گرفتهاند، اما استفادهٔ آنها از کتابهای مسلمانان در علوم مختلف به دلیل فراوانی و گستردگی قابل شمارش و ذکر نیست».
و از پدرانشان چنین یاد میکند: «آنان هر روز نشانههای حسی و آتش آسمانی را مشاهده میکردند، چیزی که امتهای دیگر با آن روبرو نمیشدند، اما با این وجود، موسی و هارون را بیشتر اوقات مورد تهمت و بهتان قرار میدادند، گوسالهپرستی در زمان موسی، و ترجیح دادن بازگشت به مصر و بردگی و سیر شدن از گوشت، پیاز و خیارچمبر برای بیان رذالت آنها کافی است، پس از عصر یوشع بن نون رو به بت پرستی آوردند و به صف ابشالوم فرزند عاق و ناخلف داود پیوستند؛ و بزرگترین رو سیاهی آنان همراه شدن با این فرزند ناخلف و عصیانگر بود که آنان را به جنگ با پادشاه بزرگ و پیامبر بزرگوار داود سوق داد، آنها عدهای اراذل و اوباش بودند که با سخنان پوچ و توخالی دور هم جمع میگشتند و با کوچکترین اختلاف از هم جدا میشدند، و اما پرستش دو قوچ و رها کردن حج بیت المقدس، و اصرار بر سرپیچی از سخنان پیامبران، به از بین رفتن دولتشان منجر شد؛ انسانی که اندک بهرهای از دانش و خرد داشته باشد میداند که امتی چنین رسوا نمیتواند از دیگر امتها عیبجویی کند.
سپس -رحمه الله- به اسباب دوری آنها از عقل و خرد اشاره نموده و میگوید: «در هر حالت شخص خردمند نباید تمامی کفریات و گمراهی این گروه را دور از ذهن بداند، چنانچه امتی قدرت و دولتش توسط قدرت و دولتی دیگر فروپاشیده شود و سرزمین خود را از دست دهد، تمامی حقایق و آثار و تاریخ گذشتهٔ آنها از بین میرود و دستیابی به آن ناممکن میشود، و هر چه آن امت قدیمیتر باشد و توسط دشمنان بیشتری خوار و ذلیل شود بیشتر ناپدید میشود، و این امت بدون شک بیشترین بهره را در این زمینه داشته؛ چرا که از قدیمیترین امتها است و امتهای زیادی از کنعانیان، بابلیان، فارسها، یونانیان، مسیحیان، و مسلمانان بر آنان مسلط شدند، و هر کدام از این امتها به استثنای مسلمانان تمام تلاش خود را برای ریشهکن کردن آنها و مبالغه در سوزاندن شهرها و کتابهایشان بهکار بستند، و بیشترین آزاری که یهودیان دیدند از پادشاهان عصیانگرشان مانند احاب، احزیا، امصیا، یهورام و یربعام بن نباط و غیره بود که پیامبران بنیاسرائیل را به قتل رساندند، و برای کشتن پیامبران به دنبال آنها میگشتند، و بتها را پرستیدند، و به دنبال آن، بیشتر بنیاسرائیل احکام تورات و شریعت را بهمدتی طولانی و دورههای بههم پیوسته رها کردند».
در پایان؛ سموئیل داستان طنزی از یهودیان بغداد - که بهگفتهٔ او باهوش ترین و داناترین یهودیان بودند - برای ما تعریف میکند:
دو یهودی مکار و حیلهگر به بغداد آمدند، آنها نامهای از زبان «مناحیم» از فقهای یهود جعل کرده بودند که آنها را به گشایشی که از قدیم منتظر آن بودند مژده میداد، و آن پرواز دستهجمعی همهٔ یهودیان در شب به بیت المقدس بود!
یهودیان بغداد – با وجود ادعای تیزهوشی و ذکاوت که به آن میبالیدند - همگی او را تصدیق نموده و همسرانشان پولها و جواهرات خود را نزد ان دو شیاد یهودی بردند تا به هرکسی که صلاح میدانند صدقه دهند، یهودیان بغداد همهٔ اموال و داراییهای خود را در اختیار آن دو شیاد گذاشته، و خود لباسی سبز بر تن کردند و در شبی که برایشان تعیین شده بود بر پشت بام خانههایشان منتظر بالهای فرشتگان بودند تا آنها را به بیت المقدس ببرد. زنهای یهود بر کودکان شیرخوارهٔ خود میگریستند از ترس اینکه مبادا خودشان قبل از کودکانشان به پرواز در آیند، و یا کودکانشان قبل از آنها پرواز کنند و به دلیل تأخیر در شیر دادن، کودکانشان گرسنه بمانند!
مسلمانان بغداد از آنچه بر سر یهودیان آمده بود شگفت زده شدند، و از مخالفت با آنها سرباز زدند تا آثار وعدههای دروغین برایشان هویدا شود، و آنها همچنان مشتاق پرواز بودند تا اینکه سپیده دمید، و خوار و ذلیل شدند، و آن دو شیاد با اموالی که از یهودیان گرفته بودند از شهر گریختند. یهودیان متوجه شدند چه کلاهی بر سرشان رفته، و آن سال را «سال پرواز» نامیدند، و پیری و جوانی را بر مبنای این سال تشخیص میدادند. تاریخ یهودی شدههای بغداد در عصر ما نیز همین است... و این ننگ همیشه همراه آنان است.
یحیی الموسی | مترجم: سعید خمیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
- «تلمود» نوشتهٔ «روهلنگ»؛ پس از آن، در حاشیهٔ به آن مستندات ذکر کرد و گفت: (خوانندگان، گمان نبرید که این آموزهها و نوشتهها فقط در تلمود قدیم ذکر شده است، بلکه در نسخههای چاپ جدید در آمستردام سال ۱۶۴۴، و در سالزبورگ سال ۱۷۶۵، و در ورسووایا نیز مشاهده شده است).
- «بذل المجهود في إفحام اليهود» نوشتهٔ «سموئیل بن یهودا».
- «الحسام الممدود في الرد على اليهود» نوشتهٔ «عبد الحق مغربی».
- «مسالك النظر في إثبات نبوة البشر» نوشتهٔ «سعديا اسکندرانی».
- «الرسالة السبعية بإبطال الديانة اليهودية» نوشتهٔ «اسرائیل بن سموییل اورشلیمی».
- «العهد القديم» چاپ یسوعیه.