الحمدلله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه، وبعد:
پیش از آغاز بیان روش شکاندازان در مُسَلّمات دینی، بد نیست که اصطلاح «مُسَلَّمات دینی» (المعلوم من الدین بالضرورة) را بشناسیم.
اهل علم دربارهٔ چهارچوب آن گفتهاند: معنای اصطلاحی «المعلوم من الدین بالضرورة» محکمات، أصول ویقینیات دینی است که هر مسلمان باید آن را بداند و جزئیات آن اینگونه است:
۱- آنچه بر آن اجماع قطعی وجود دارد.
۲- معلومات دینی که به حد تواتر رسیده و شخص عامی و مختصص در فهم آن یکسانند.
۳- هرآنچه انسان آن را درک کرده و به نفس او رسیده باشد، تا جایی که از رد آن عاجز باشد. و شرط نیست که بنا بر سنجهها و موازین علم منطق و تقسیمات اصطلاحی آن باشد.
۴- هر آنچه در زمینهٔ احکام شرعی، افادهٔ علم ضروری کند،[1] از جملهٔ مُسَلّمات دینی است.
برخی از اصطلاحات، با اصطلاح مسلمات دینی مترادف بوده یا تا حد بسیاری با آن وجه مشترک دارد از جمله یقینیات و محکمات که هر دو به یک معنا هستند.
شکاندازی در قرآن:
میتوان گفت که شکاندازان هیچیک از محکمات و یقینیات دینی را نگذاشته مگر اینکه دست به انکار و شکاندازی و بازی با الفاظ و تحریف معانی آن زدهاند. در این میان قرآن کریم بیشترین بهره را از این شکاندازی داشته است.
از جملهٔ مسلمات دینی و آنچه امت اسلام - سلف و خلف - بر آن اتفاق نظر دارند این است که قرآن کریم کلام الله است، الله متعال با آن سخن گفته و آن را بر رسولش صلی الله علیه وسلم وحی نموده است. این از جمله یقینیاتی است که انسان مؤمن، شکاندازی یا دستدرازی به آن را نمیپذیرد اما این اصلِ یقینیِ ثابت و محکم نیز از تردیدافکنی و تلاش برای تغییر آن مصون نمانده است؛ چرا که آنها از طریق شکاندازی در قرآن کریم میخواهند به شبههافکنی در دیگر یقینیات و مسلمات دینی برسند.
مشاهده میشود که تعدادی از این شبههافکنان پیکانهایشان را به صورتهای مختلف سوی وحی نشانه رفتهاند به امید اینکه به هدف خود برسند.
میگویند قرآن کلام بشر است و سخن بزرگان خود را تکرار میکنند؛ همانهایی که الله متعال سخنهای فاسدشان را برای ما نقل نموده است. آنها تهمت شاعر و جادوگر و دروغگو بودن را به پیامبر صلی الله علیه وسلم میزدند و آیات بینات در پاسخ به آنها نازل شد.
هنگامی که ولید بن مغیره در آنچه رسول خدا صلی الله علیه وسلم آورده بود تردید کرده و او را جادوگر خواند، الله متعال فرمود: {إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ (۱۸) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۱۹) ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۲۰) ثُمَّ نَظَرَ (۲۱) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (۲۲) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ (۲۳) فَقَالَ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ (۲۴) إِنْ هَٰذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ (۲۵) سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (۲۶) وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ} [مدثر: ۱۸ – ۲۷] (او (براى مبارزۀ با پيغمبر و قرآن) بينديشيد و نقشه و طرحى را (در ذهن خود) آماده ساخت. پس مرگ بر او كه چگونه نقشه كشيد! باز هم مرگ بر او كه چگونه نقشه كشيد! پس نظر كرد. سپس روى ترش كرد و چهره درهم كشيد. آنگاه پشت کرده و تکبر کرد، پس گفت این جز جادویی که آموخته میشود نیست. این (قرآن) چیزی جز گفتار بشر نیست. به زودى او (وليد بن مغيره) را در سقَرَ ميسوزانم. و تو چه دانی که سقر چیست؟)
هنگامی که گفتند او شاعر یا کاهن است الله متعال اینگونه آنها را تکذیب فرمود: {وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ ۚ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ (۴۱) وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ (۴۲) تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ} [الحاقة: ۴۱ – ۴۳] (و اين گفتار شاعر نيست، ولی بسيار اندک ايمان مىآوريد. و سخن كاهنى نيست؛ ولى كمتر به خود مىآييد. فروفرستادهاى است از سوى پروردگار جهانيان).
و پیامبر صلی الله علیه وسلم را متهم کردند که از خرافات و افسانههای پیشینیان نقل میکند: {وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا} [الفرقان: ۵] (گفتند: افسانههای پيشينيان است كه او آن را رونويس كرده و اين سخنان را هر صبح و شام بر او القا مىكنند).
تکذیب و توهین به وحی در آنها به حدی رسیده بود که ادعا کردند، توان آوردن همانندش را دارند. {وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَٰذَا ۙ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ} [الأنفال: ۳۱] (و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود میگویند البته شنیدیم و اگر میخواستیم حتما همانند آن را میگفتیم. این (آیات) جز افسانههای پیشینیان نیست).
همچنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم را به دروغ بستن بر الله متعال متهم کردند و اینکه او با آنچه بدان امر شده مخالفت میورزد {وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ} [النحل: ۱۰۱] (و هرگاه آیهای به جای آیهٔ دیگر بگذارمی و در حالی که الله به آنچه نازل میکند آگاهتر است، میگویند: تو دروغ میبندی، بلکه بیشتر آنها نمیدانند).
از جملهٔ آنچه از این شکاندازان حکایت نموده این است که ادعا کردند رسول خدا صلی الله علیه وسلم قرآن را از خودش ساخته و به دروغ به الله نسبت میدهد: {بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ} [الأنبياء: ۵] (بلکه گفتند: خوابهایی آشفته است، بلکه [به الله] نسبت دروغ میدهد).
الله متعال به همهٔ این دروغ و بهتانها پاسخ داده و اثبات نموده است که قرآن، کلام اوست و پیامبر صلی الله علیه وسلم نمیتواند از جانب خود چیز ی بیاورد و اگر چنین کند - حاشاه - مجازات خواهد شد. الله متعال میفرماید: {تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (۴۳) وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ (۴۴) لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (۴۵) ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ (۴۶) فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ} [الحاقة: ۴۴- ۴۷] (فرو فرستادهای از جانب پروردگار جهانیان است. و اگر برخی گفتارها را بر ما به دروغ نسبت میداد. او را به شدت میگرفتیم. سپس رگ قلبش را قطع میکردیم. آنگاه هیچیک از شما توان دفاع از او را نداشتید).
و دربارهٔ پیامبرش صلی الله علیه وسلم میفرماید: {وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ ۖ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ} [العنكبوت: ۴۸]. (و تو پيش از اين هيچ كتابى نمىخواندى و چيزى بهدست خود نمىنوشتى كه درآنصورت باطلگرايان سخت به شک مىافتادند).
گروهی از معاصرین همانند فرقههای باطنی و امثال آن، یا برخی از متفکرین و دانشگاهیان این تهمتها را گرفته و آن را به زبان روز در آورده و با پوشش فکر و ادب و فرهنگ و نماد میپوشانند اما نتیجهٔ گفتارشان همان چیزی است که گذشتگانشان مطرح کردند، مبنی بر اینکه نمیتوان به این وحی اعتماد کرد و بعید نیست که کلام بشر باشد.
ملاحظه میشود که جهتگیری این شکاندازان یکسان نبوده بلکه از مکتبهای فکری مختلف میباشند. اما نقطهٔ اشتراک همگی بازگشت از حق و پیروی از باطل و وقوع در زیغ و گمراهی است.
بیشترین چیزی که این گروه دربارهٔ آن سخن رانده و افترا زدهاند این است که ادعا میکنند آنچه در اختیار داریم - و آنچه در مصاحف هست - کلام الله نیست. آنها از فضای اِلحادی که جوامع غربی را درنوریده، متأثر شدهاند. همان نگرشی که مصادر مقدس مانند تورات و انجیل و دیگر اسفار را به عنوان وحی قبول نداشته و ادعا میکند که در این عصر نیازی به آنها ندارد.
جان لاک میگوید: «دیگر به وحی نیازی نیست و سودی هم ندارد چرا که خداوند به ما وسیلههای طبیعی عطا نموده که برای رسیدن به شناخت، یقینیتر هستند»[2].
از دیدگاه باروخ اسپینوزا، کتابهای مقدس مصادر واقعی حقیقت نیستند و ادیان فقط وسایلی برای ایجاد نظم اجتماعی و اخلاقیاند و معتقد است که ما ملزم به ایمان به پیامبران نیستیم جز در آنچه به هدف و جوهرهٔ وحی مربوط میشود و هدف مورد نظر وی: محبت خداوند و محبت مردم و کردار نیک است.[3]
اگر چه تردید غربیهای یهودی و مسیحی دربارهٔ مصادر مقدسشان - به سبب تحریف و تغییری که در گذر قرون در آن صورت پذیرفته - قابل درک است، بهویژه که حفاظت از وحی به خود آنها واگذار شده بود {بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ} [المائدة: ۴۴] (بدان سبب كه نگهبانى كتاب الله به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند) اما اینکه چنین تفکر الحادی به مسلمانان انتقال یابد در حالی که حفاظت از وحیِ پیش روی آنها را الله متعال خود بر عهده گرفته است {إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ} [الحجر: ۹] (همانا ما قرآن را نازل کردیم و همانا خود ما از آن محافظت میکنیم) امری است که یک پژوهشگر منصف آن را نمیپذیرید چه رسد به شخصی که به الله و کتابهای نازل شده بر پیامبرانش علیهم السلام ایمان دارد.
راههای شک افکنی و نقد قرآن کریم فراوان گشته و نتیجهٔ آن عدم ایمان به این حقیقت است که قرآن وحیی حفاظت شده است و گرایش به انسانیسازی وحی است که میگوید نص قرآنی از همان زمان که پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را تلفظ نمود انسانیسازی شده است و از همان لحظه از کتابِ نازلشده، به کتابِ تأویلگشته، مبدل شده و الهی بودن مصدر نصوص، آن را از بشری بودنش خارج نمیسازد، زیرا انسانیسازی شده است و نصِّ خام که مقدس است اکنون در دسترس ما نیست.[4]
مشهورترین افرادی که دربارهٔ مقدس بودن نص الهی شبههافکنی کردهاند مجموعهای از نویسندگانند مانند آدونیس،[5] حسن حنفی، محمد ارکون و دیگران هستند.
آدونیس در ابتدا مفهوم نبوت را زیر سؤال برده تا اینکه به باطل بودن نص الهی برسد. او میگوید: «نبوت بر پایهٔ وحیی که از جانب الله نازل میشود بنا نهاده شده است؛ از آنجایی که الله یگانه است پس مصدر نبوت هم یگانه است و به همین دلیل باید وحی هم یگانه باشد و از آنجایی که امکان ندارد که خداوند متعال سخنان متناقض بگوید پس این پیامبرانند که به تناقض افتاده و اینگونه نبوت باطل میشود. زیرا تناقض آنها دلیلی است بر اینکه آنها صادق نیستند».[6] از این رو نمیتوان کتابی آسمانی یافت که معصوم باشد!
محمد ارکون از جمله کسانی است که در منهج شبههپراکنی در بخش ثوابت دینی مانند وحی و غیره ید طولایی دارد. او در این زمینه میگوید: «وحی سنگ محکی نیست که از آسمان نازل شده تا بشر را به تکرار مناسک عبادی و عمل به آن تا بینهایت اجبار کند، بلکه به وجود، معنی میبخشد و این معنی قابل تغییر است».[7]
محمد شحرور اما قرآن را به چهار بخش تقسیم میکند:
۱- آنچه دارای حقیقتی عینی در خارج از خودآگاهی انسانی است که عبارت است از کلمات الله و دلیل اثبات نبوت محمد صلی الله علیه وسلم است.
۲- سبع المثانی: که از دید او حروف مقطعه در آغاز سورهها است و آنها «احسن الحدیث» (نیکوترین سخن) بوده و قرآن و سبع المثانی با هم در مفهوم آیات متشابهات قرار میگیرد که ثبات نص و حرکت محتوا در مورد آنها صدق میکند.
۳- ام الکتاب: که منظور از آن بخشی از قرآن بوده که شامل رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم میباشد و در آن احکام و قوانین، میراث و حدود و عبادات است و این آیات، معجزه نبوده و در لوح محفوظ نازل نشده است.
۴- تفصیل الکتاب که شامل آیات غیر محکم و غیر متشابه است.[8]
برخی از شکاندازان بر این باورند که بعضی از الفاظ قرآن دیگر برای این عصر مناسب نیست، چرا که از محیطی صحرایی و بدوی گرفته شده و ما را به عنوان یک مسلمانان در حرج خواهد انداخت و باید از آن رها شد. میگویند: «آیا واجب نیست از مسخره شدن دربارهٔ بهشتی پر از حور عین و رودهای شراب و عسل که نشأت گرفته از خیالات شعری بدویان است، رهایی یابیم؟».[9]
ترکی الربیعو میگوید: «شخص مسلمان امروزه به خاطر کثرت مطالب قرآن دربارهٔ لذتهای بهشتی به حرج افتاده است!».[10]
اینها در زمینهٔ شبههافکنی در عصمت و قدسیت نصوص وحی به جایی رسیدهاند که به صراحت میگویند: قرآن کلامی بشری است.
آرکون میگوید: «خطاب قرآنی از نظر لغوی به صورتی تنظیم شده که تلاشی شخصی برای بالا بردن خود به سطح کلام وحی شده از سوی الله است».[11]
نصر ابو زید نیز سخنی شبیه به این دارد و میگوید: «نص از وضعیت موجود ساخته شده و مفاهیم آن، از لغت و فرهنگ آن شکل گرفته است و رهنمودهای آن در طی حرکت وضعیت موجود با دخالت بشر نو میشود، پس نخست وضعیت موجود است و دوم وضعیت است و آخر هم وضعیت موجود است».[12]
برخی از شکاندازان به این گرایش دارند که میتوان گفت قرآن یکی نیست، بلکه دو قرآن داریم. به وحی نخست نمیتوان دست یافت و میان جنبهٔ شفاهی و مکتوب قرآن تفاوت هست. آرکون بر این امر تأکید کرده و باور دارد که وحیِ نخستین در اثر عامل تاریخی یا غیره از بین رفته است و قرآن «برای همیشه از بین رفته است و مورخ جدید هرچند تلاش کرده یا تحقیق کند نمیتواند به آن دست یافته یا از آن آگاهی یابد، در نتیجه تعیین مضمون یا محتوای قرآن، کاری دشوار است».[13] او این از فقدان و از بین رفتن را به پایان دوران صحابه ربط میدهد، و اینکه بعد از وفات آنها راهی برای دستیابی به وحی نخستین وجود ندارد.
آرکون میگوید: «...خطاب قرآنی به عنوان مجموعهای از سورهها که در شرایط خاص نخستین گفته شده، برای همیشه از بین رفته است و دیگر نمیتوان به آن دست یافت و از بین رفتن این رابطه با وفات نسل صحابهٔ نخستین که شاهد تجلی پدیدهٔ قرآنی بودهاند آغاز شده است».[14]
او در زمینهٔ شکاندازی در بارزترین مسلمات دینی به درجهای از یاوهگویی و سطحینگری رسیده است که میگوید: «به هیچ وجه نمیتوان به این شرایط دست یافت، زیرا ما نوار ضبط شده یا فیلمی ندارم که نشان دهد پیامبر همان کسی است که برای بار نخست با اصحابش سخن گفته یا بر آنها تلاوت نموده است. این چیزی است که گذشته و تمام شده و ما راه چارهای نداریم. زیرا در آن دوران وسایل ضبط صوت یا دوربینهای فیلمبرداری نبوده است!».[15]
آرکون گفته است که انتقال از تلفظ شفاهی به مرحلهٔ ثبت نوشتاری پس از فرایندی طولانی از حذف و انتخاب و دستکاری لغوی به انجام رسیده است و اختلافات سیاسی، فضا را برای چنین کارهایی فراهم ساخته است!».[16]
ایدهٔ تفاوت میان قرآن شفاهی و قرآن مکتوب و اینکه نوشتن، سبب جامد شدن قرآن شفاهی شده است از تراوشات ذهنی خود او نبوده بلکه آن را از فیلسوف فرانسوی ژاک دریدا، قرض گرفته است[17].
برخی از اندیشمندان و پژوهشگران به نقطهای فراتر از شکاندازی در قرآن و قول به بشری بودن آن یا دوتا بودن قرآن رسیدهاند چنانکه برخی از آنها بر این باورند که قرآن افسانهای بیش نیست؛ یا اینکه داستانی است که نقل میشود اما در حقیقت نوعی از اباطیل و خرافات و حکایتهایی است که مردم برای سرگرمی آن را نقل کرده و به آن گوش میدهند.
این همان چیزی است که شبههاندازان گذشته آن را تکرار میکردند چنانکه الله متعال میفرماید: {وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا} [الفرقان: ۵] (گفتند: افسانههای پيشينيان است كه او آن را رونويس كرده و اين سخنان را هر صبح و شام بر او القا مىكنند). و میفرماید: {وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (۱۲) إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ} [المطففين: ۱۲، ۱۳]، (فقط كسانى آن را تكذيب مىكنند كه تجاوزپيشه و گنهكارند. که هرگاه آیات ما بر او خوانده شود گوید: افسانههای پیشینیان است) و آیات دیگری که در این باره آمده است.
طه حسین از افراد بارز در این موضوع است. زیرا او از مشهورترین افرادی است که در مورد قابل اطمینان بودن قرآن کریم در کتاب مشهورش «فی الشعر الجاهلی» شکاندازی میکند[18].
محمد احمد خلف الله از بارزترین افرادی است که به صراحت گفته است که در قرآن کریم افسانهها وجود دارد. این در حالی است که قرآن افسانه بودن مضامین خود را رد میکند.
این نویسنده میگوید: «در حالی که قرآن ورود افسانهها در خودش را نفی نمیکند پس گفتن اینکه در قرآن افسانه وجود دارد ما را به حرج نمیاندازد».[19] آرکون نیز بنا بر عادتش فرصت برای متهم کردن قرآن به هر نقصی را از دست نداده و میگوید:«خطابهای توراتی و گفتمان قرآنی دو تا از بهترین نمونهها برای بیان اسطوره شناسیاند».[20]
حسن حنفی نیز از این روش دور نمانده و گفته است: «نص - یعنی قرآن - بین دو محور در حرکت است: افسانه از یک سو و تاریخ از سویی دیگر، بنابراین نص یا به سوی افسانه میرود که در اینجا تاریخی بودن آن از بین میرود، یا اینکه به سوی تاریخ میرود که در این حالت از افسانه دور میشود».[21]
نتیجهٔ چنین موضعگیریهایی از سوی این شکاندازان، عبارتهایی میشود که بیانگر تساوی وحی با کلام بشر است - پناه بر الله از سخنان باطل آنها - و این یکسانسازی، روش نقد اثبات نص و آنچه به فهم کلام و قراءت مربوط را شامل میشود.
سخن در این موضوع به درازا میکشد و تنها به شکاندازی در قرآن که نصی معصوم است منتهی نمیشود بلکه به قلمرويي که این نص معصوم را در برگرفته مانند روشهای دریافت و تفسیر و فهم و اجرای آن نیز میرسد.
تأثیر این باورها همچنین به ارکان بزرگ اسلام که قرآن آنها را پایهگذاری کرده میرسد، آن چیزهایی که نزد مؤمنان از مسلمات و محکمات دین است. شهادتین نزد برخی از آنها از نشانههای ایمان نیست زیرا در واقع و به اقتضای زمانه، شهادت دادن، تلفظ یا نوشتن آن نیست. بلکه شهادت به معنای گواه بودن بر زمانه است... شهادتین اعلامی لفظی دربارهٔ الوهیت و نبوت نیست بلکه شهادت گواهی نظری و عملی بر قضایای عصر و حوادث تاریخ است. اما بخش دوم از شهادت از اسلام نیست زیرا بعدها به اذان اضافه شده است؛ زیرا اسلام در آغاز فراخوانی برای اتحاد همهٔ ادیان است.[22]
و اینکه نماز مسألهای شخصی است چنانکه آرکون باور دارد،[23] و واجب نیست،[24] و برای نرم کردن طبیعت عربها و عادت دادن به فرمانبرداری از رهبر فرض شده است،[25] و یوگا جای آن را میگیرد، و این چیزی است که فقها از آن غافل ماندهاند.[26]
زکات نیز واجب نبوده و اختیاری است.[27] روزه نیز فرض نیست بلکه اختیاری است.
اما حج از جمله مراسم هاي بتپرستی و اسطورهای عربی است که اسلام آن را برای مراعات حال عرب پذیرفته است![28]
باور دارند که اسلام برخی از شعایر و مراسمهای جاهلی و ادیان کهن خاورمیانه را در خود حفظ کرده است مانند حج و باور به جن و مقدس دانستن حجر الاسود، ختنه، عذاب قبر و برخی از تصورات اسطورهای دیگر و از آنها برای بازسازی گفتمان اجتماعی قدیم بهره برده تا با آن کاخ ایدئولوژیک جدید را بنا کند[29].
آنها اینگونه ارکان و مبانی بزرگ اسلام را با تحریف و شکاندازی و دستکاری، ویران میکنند.[30]
دکتر عبدالله علی الشهری | ترجمه: شهاب الدین امیرزاده شمس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] برای همهٔ مسلمانان آشکار است و نیازی به تحقیق و اجتهاد ندارد. مانند تعداد رکعتهای نماز فرض.
[2] نگا: تكوين العقل الحديث، راندل ص ۴۴۰.
[3] نگا: رسالة في اللاهوت والسياسة ص۱۹۵.
[4] نگا: العلمانيون والقرآن، طعان ص ۷۷۰.
[5] شاعر نوگرای عرب، علی احمد سعید إسبر معروف به آدونیس.
[6] الثابت والمتحول، أدونيس (۲ /۸۲).
[7] أين هو الفكر الإسلامي ص ۲۶۵، انکار حقایق و اصول او را به جایی رسانده که باور دارد «هیچ اصولی دایمی و همیشگی نبوده و بلکه اصولی هستند که با گذر دورانها تغییر میکند تا با امور جدید خود را وفق دهند، در نتیجه بنای یک حقیقت نهایی یا خرد نهایی، امری ناممکن است، زیرا حقیقت امری نسبی است و مطلق و همیشگی نبوده چنانکه اصولیها - از انواع و اقسام مختلف - چنین توهمی دارند. نگا: معارك من أجل الأنسنة ص ۳۷.
[8] نگا: موقف الليبرالية في البلاد العربية من محكمات الدين للدميجي ص۲۶۵ - ۲۶۷.
[9] القراءة الجديدة ص ۶۵، به نقل از «العلمانيون والقرآن»، طعان ص ۳۴۶.
[10] العنف والمقدس والجنس في الميثولوجيا الإسلامية ص ۱۲۹، به نقل از موقف الليبرالية للدميجي ص ۲۷۳.
[11] القرآن من التفسير الموروث إلى تحليل الخطاب الديني ص ۲۱.
[12] نقد الخطاب الديني ص ۱۳۰.
[13] القرآن من التفسير الموروث إلى نقد الخطاب الديني ص ۳۸۴ .
[14] تاريخ الفكر العربي ص ۲۲۱.
[15] قضايا في نقد العقل الديني ص ۱۸۶.
[16] قضايا في نقد العقل الديني ص ۱۸۸.
[17] موقف الليبرالية من محكمات الدين، صالح الدميجي ص ۲۸۸.
[18] کتاب «فی الشعر الجاهلی» سر و صدای زیادی به راه انداخت و پاسخها و ردیههای زیادی متوجه آن شد که این مخالفتها را علمای الازهر مصر رهبری کردند. طه حسین در زمینهٔ ایمانش مورد اتهام قرار گرفت و این کتاب از کتابفروشیها جمعآوری شد تا برخی از اجزای آن ویرایش شود. اسماعیل صدقی پاشا در سال ۱۹۳۲ میلادی طه حسین را که در منصب رئیس دانشکدهٔ آداب بود برکنار کرد. احمد لطفی السید که در آن زمان رئیس دانشگاه بود برای اعتراض به این کار استعفا داد. طه حسین تا سال ۱۹۳۶میلادی به منصب پیشین خود بازنگشت. از جمله مهمترین پاسخهایی که به مطالب این کتاب داده شد کتاب تحت رایة القرآن نوشتهٔ مصطفی صادق رافعی و کتاب الشهاب الراصد نوشتهٔ محمد لطفی جمعه و کتاب نقض کتاب فی الشعر الجاهلی نوشتهٔ شیخ الازهر محمد الخضر حسین و کتاب نقض کتاب فی الشعر الجاهلی نوشتهٔ محمد فرید وجدی و کتاب النقد التحلیلی لکتاب فی الأدب الجاهلی نوشتهٔ محمد احمد الغمراوی است.
[19] الفن القصصي ص۱۷۹، ونگا: تحليلًا ناقدًا لرؤية محمد أحمد خلف في (القصة القرآنية) في منهج المدرسة العقلية الحديث في التفسير تألیف فهد الرومي(۲/ ۷۴۰-۷۴۳).
[20] تاريخية الفكر العربي الإسلامي ص ۲۱۰.
[21] الإسلام والحداثة (کنفرانس).
[22] نگا: صوت الناس، محنة ثقافة مزورة، الصادق النيهوم ص ۲۵.
[23] هوماس في «القراءة الجديدة» آن را نقل کرده است. ص ۱۲۹ - ۱۶۹.
[24] نگا: الإسلام بين الرسالة والتاريخ، دکتر عبد المجيد الشرفی ص ۶۳.
[25] نگا: مآلات الإسلام في القراءات العلمانية نوشتهٔ أحمد الطعان پژوهش منتشر شده در ملتقى أهل التفسير.
[26] نگا: الإسلام في الأسر، صادق النيهوم ص ۱۲۷، ۱۳۴.
[27] نگا: الإسلام بين الرسالة والتاريخ، دکتر عبد المجيد الشرفی ص ۶۳.
[28] نگا: منبع پیشین ص ۶۳ - ۶۴.
[29] نگا: پیرامون این نظریات: القرآن من التفسير الموروث إلى تحليل الخطاب الديني، آركون ص ۱۰۸، و نافذة على الإسلام از همین نویسنده ص ۱۱۴ - ۲۳۱، ونگا: الإسلام بين الرسالة والتاريخ، عبد المجيد الشرفی ص ۲۶.
[30] برای مطالعهٔ بیشتر در این موضوع و اطلاع از کتابهایی که شبهات شکاندازان را مورد بحث قرار داده به برخی از کتابهای مهم اشاره میکنم:
موقف الليبرالية في البلاد العربية من محكمات الدين، دکتر صالح الدميجی
الحداثيون العرب والعدوان على السنة النبوية «عبدالمجيد الشرفي نموذجا»، دکتر سامی عامری
المحكمات صِمام أمانِ الأمَّة وأساسُ الثَّبات، دکتر حاتم العوني
الحداثيون العرب في العقود الثلاثة الأخيرة والقرآن الكريم دراسة نقدية، دکتر الجيلاني مفتاح
تنزيه القرآن الكريم عن دعاوي المبطلين، دکتر منقذ بن محمد السقار
العلمانيون والقرآن الكريم «تاريخية النص»، دکتر أحمد الطعان
موقف الاتجاه العقلاني الإسلامي المعاصر من النص الشرعي، دکتر سعد بن بجاد العتيبی.